انجمن ادبی نویسندگان عالی مقام نیشابوری



آن شب مرد مینیاتوریست همه‌ی وجودش را در رنگها ریخته بود! ساعتها در خودش مچاله شد تا رنگ اخرا را به تناسبی در بیاورد که به زیباترین پوست صورت بنشیند! مشکی را برای موها چنان برانگیخته بود که از هم اکنون در شب گیسوان بانوی خلق نشده مست میزد! . ادامه دارد( به قلم جواد زرندی )


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بسته بندي مواد غذايي پایگاه اطلاع رسانی دانشجویان naazmatlaab گفتاردرمانی علیرضا تقوی راد داستان های معجزه آسا اینجا همه چی هست دانلود کده به رنگ آسمان بلاگی برای فایل ها ویستا رایانه